هسته انار دارای روشن مختص به خود و روغن گیاهی بسیار سودمند میباشد که خواص بینظیری دارد و در طب سنتی کاربردهای فراوانی داشته است امروزه محققین تغذیه کشف کرده اند که روغن هسته انار برای بیماران قبلی، مشکلات پوستی بسیار مفید است خاصیت ضد سرطانی روغن هسته انار بخصوص در پیشگیری از سرطان پوست غیرقابل اجتناب است.به گزارش یورفان متخصصین تغذیه وجود اسید پونیسیک در روغن هسته انار و اثر آنتی اکسیدانی را تایید کرده اند و بر اثرات ضد التهابی و ضد درد و دارا بودن خاصیت مسکن آن برای دردهای عضلانی تاکید داشته اند. همچنین به دلیل وجود مواد فیتواستروژنیک در هسته انار، میتواند اثرات ضد پوکی استخوان داشته باشد لذا توصیه میگردد در صورتی که میتوانید هنگام خوردن انار دانه های آن را خورد کرده و به همراه آن مصرف کنید تا از خواص بینظیر آن بهره مند شوید.
این بار خودم سمتت می آیم تا آخر راه می آیم تا آخر راه میروم تا آخر عمر میروم تا آخر این نفس هایی که می آید و میرود. حوادث روزگار هیچوقت نخواهد توانست تو را از دست من بگیرد، این بار لازم نیست تو هزار قدم بیایی چون تمام قدم ها را خودم خواهم آمد هرچند تو هم قدمی نیایی؛ هرچند میدانم این چنین نیست تو مهربان تر از آنی که نیایی، دنبال توام همه عمر خود را ولی هیچوقت نتوانستم آنچنانکه میخواستم با تو باشم و با تو بودن را همچون لذتی عارفانه لمس کنم، لمس میکردم ولی چه سود من که عارف نبودم، حس میکردم تو را ولی چه سود گاه صبرم تمام میشد؛ می آمدم سمت تو بدون اینکه چیزی ازت بخواهم، تنها خواسته ام زندگی باعزت در دنیا بود که آن نیز کاش میسر بشود.. خدایا.. ویرانم.. داغونم.. تنهایم.. گاه فکر میکنم اینچنین هم نیست! چون تو همیشه هستی ولی دستهای بیوفای من همیشه نمی نویسد برای تو، دل بی وفای من همیشه نمیزند به یاد تو! میخواهم خوب باشم و خوب بودن را بیاموزم توهم در این راه کمکم کن.. میخواهم زندگی نو شروع کنم؛ زندگی سرشار از امید.. زندگی سرشار از حس خدایی.. زندگی سرشار از خوبی.. زندگی سرشار از نفس های پاک.. زندگی که اولش تو هستی و آخرش هم تو.. میخواهم همین الان سمتت بیایم میخواهم باتو بودن را در تمام لحظه لحظه های عمرم حس کنم، تنها خواهشم از تو این است نگذار لحظه ای فراموشت کنم و در راه خوبی ها بیش از پیش کمک حالم باش..
این میوه ی شیرین و خوش طعم دارای خواص بسیار زیادی است که در این مطلب به برخی خواص منحصربفرد آن اشاره ای میکنیم:
– خرمالو سرشار از ویتامین های گروه ب هست که برای سلامت عمومی بدن، تنظیم فشار خون و خونسازی در بدن مفید است.
– ویتامین C موجود در این میوه باعث تقویت ایمنی بدن، ترمیم بهتر زخم ها و زیبایی و سلامت پوست میشود.
– مصرف این میوه باعث تعدیل چربی خون و صاف شدن آن میشود.
– استفاده از این میوه برای بیماران دیابتی مضر نیست.
– نمیتوان از مقادیر زیاد بتاکارتن و ویتامین آ موجود در خرمالو چشم پوشی کرد که خواص بسیاری از جمله تقویت بینایی دارد.
– این میوه به علت داشتن مقادیر زیادی مواد معدنی از جمله آهن،پتاسیم،سدیم و.. برای رشد و نمو بدن و تسریع در خونسازی و… بسیار مفید است.
– مصرف این میوه برای بیماران قلبی بسیار مفید است.
– برخی پژهش ها حاکی از اثر مثبت آن بر درمان آفت دهان و دندان هستند.
– این میوه سرشار از فیبر و آنتی اکسیبدان هاست.
– مصرف خرمالو جهت تصفیه و بهبود عملکرد کلیه ها و کبد بسیار مفید است.
گونه ای از میوه ی لیمو که طعم شیرینی دارد و پس از پوست کندن درمدت زمان اندکی شیرینی آن بنا به خاصیت قلیایی تبدیل به تلخی میشود این میوه را حداقل باید یک دقیقه بعد از پوست کندن میل کرد، در این مطلب با برخی خواص منحصربفرد لیموشیرین آشنا خواهید شد:
– لیموشیرین اثر لاغر کننده دارد.
– برای درمان بیماری هایی همچون برونشیت مفید است.
– لیموشیرین برای بهبود تب های عفونی مفید و موثر است.
– این میوه دارای مقادیر زیادی ویتامین سی هست که برای ترمیم سریع زخم ها، زیبایی پوست، تقویت ایمنی بدن و.. مفید است.
– لیمو شیرین برای پیشگیری و درمان سرماخوردگی بسیار مفید است.
– مصرف لیمو شیرین میتواند در دفع سم های بدن به آن کمک کند.
– برای درمان گلو درد مفید است.
– لیموشیرین میتواند در درمان سرگیجه مفید واقع شود.
– استفاده مداوم از لیمو شیرین باعث ضد عفونی بدن و همچنین بهبود کارکرد معده میشود.
– پتاسیم موجود در لیمو شیرین باعث تنظیم فشار خون میگردد.
– عنصر فسفر موجود در لیموشیرین باعث بهبود عملکرد سیستم اعصاب مرکزی میشود.
– این میوه دارای مقادیر قابل توجهی آهن و کلسیم است که در خونسازی و استحکام استخوان ها و دندان ها به بدن کمک میکند.
– این میوه دارای مقادیر بسیار زیادی آب است و ادرار آور است.
– مصرف مداوم لیمو شیرین از بروز بیماری های قلبی و عروقی پیشگیری میکند.
– به دلیل داشتن اسید فولیک برای بیمارانی که از کم خونی رنج میبرند مفید است.
گنجینه های معرفتم در برابر ویرانه های معرفت تو هیچ و ناچیز هستند، هرچه دنبالت گشتم نتوانستم پیدایت کنم، تو چقدر بزرگ بودی که چون منی نتوانست تو را بشناسد و بیابد. دل را زدم به دریا..گفتم که این نیست راه معرفت و شناخت.. بایستی چاره ای اندیشید.. بایستی دوست واقعی را یافت.. کجای کار اشکال دارد.. شاید گاهی آهی از ته دل کشیدم و برخود افسوس خوردم که چرا چنین بنده ی ناشکری بودم.. هر زمان کارم گیرت بود شب و روز دنبالت میگشتم و هر زمان اندکی شاد میشدم غافل میگشتم که دار و ندارم از کیست.. آن زمانی که کسی یارای غم های بی پایان من نبود تو تنها همدم شب های غربت زده ی من بودی، آن زمان که کسی نمیتوانست تحملم کند تو آغوشت را باز کرده بودی و بی صبرانه منتظر قدم هایم بودی.. آن زمان که در زندان تاریک و مایوس کننده تکیه بر دیواری زده بودم ناگاه نور تو زندانم را به بهشتی بی پایان تبدیل کرد.. بهشتی که اولش تو بودی و آخرش هم تو.. بازیگری روسیاه همچون من نقش اول داستان بود، تو نقش انسان را به من دادی و من لیاقت چنین نقشی را نداشتم.. گفتم چه کنم؟ چاره چیست؟ باز چنگ به دامان خودت زدم چراکه تو مرا هستی بخشیده بودی، از تو انتظاری نداشتم چراکه به من عقل و اختیار بخشیده بودی ولی من توانایی به کارگیری همه اختیارات و قدرت های درونی ام را نداشتم چونکه تو در ذات من بودی و من بی تو بودن را دوست نداشتم.. چون بی تو تصمیم گرفتن در ذات من نبود، چون نمیخواستم بی تو بروم راهی که آخرش را نمیدانستم به کجا میرسد..چون با تو بودن به من امید میداد و زندگی را برای من تازه میکرد.. زندگی که زندگی بخش به آن زندگی بخشید بی آن زندگی بخش، زندگی نیست؛ نقش اول من بودم و کارگردان تو..دوست داشتم خودم باشم ولی نمیتوانستم چون کارگردان تو بودی و بهترین ها را برایم می خواستی.. گاه من بی صبری میکردم طاقتم تمام میشد، از ادامه منصرف میشدم باز مهربانی و لطف تو مرا بازمیگرداند و من شرمنده ی لطف و مرامت میشدم.. از تو چه بگویم؟ تو که خود تمام گفته ها و ناگفته هایی.. توکه اول و آخر تمام نوشته هایی.. توکه خود تمام خوبی ها و فرشته هایی..توکه تمام جمال و زیبایی هایی.. تو که خود، تمام و کمال همه ی دلتنگی هایی.. چه کنم دل است.. دلتنگ میشود.. میگرید و آرام میگیرد.. چه کنم دل است،می تپد و دوست میدارد.. دلی که خودت بمن دادی و از آن خودت هست و جز تو کسی در آن جای ندارد..این بار طوفان شده ام.. این بار غوغا کرده ام.. دوست ندارم تو سمت من آیی.. دوست دارم خودم تا انتهای راه، سمت تو بیایم.. بگذار من سمتت بیایم تا وجودت را حس کنم.. هرچند میدانم که تو تندتر و مشتاق تر خواهی آمد..آخر تو چقدر مهربانی که آدم دلش با آمدن اسمت می لرزد، حقیقت است که جز دل چیزی نمیتواند از تو بنویسد چرا که تو در تمام دلهایی..دوست دارم بدانم دلیل بودنم را..دلیل آمدنم را.. دلیل رفتنم را.. با تو در این دنیای غریب، دیگر احساس غریبی نمیکنم..برای تو مینویسم اما قلمم از نوشتنت عاجز است،عقلم از شناختنت قاصر.. تو که هستی؟که تمام هست ها و نیست هایی، تمام بودن ها و نبودن ها، حسی عجیبی است وقتی از تو میگویم.. وقتی قلمم را بر روی تکه کاغذی با نام تو حرکت میدهم و جملات پشت سرهم می آید،بی شک که تو بهترین و اولین و آخرینی و من بازیگر شرمسار این ماجرا..